پیچک

محسن و نیر


محسن و نیر

 

یکبار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد

 

پس نگو رویای دور از دسترس خوش نیست

 

باور ندارم

 

گر چه به ظاهر جسم خسته است ولی دل دریایی ست.

 

تاب و توانش بیش از اینهاست.

 

دوستت دارم و تاوان آن هر چه باشد باشد.

 

دوستت خواهم داشت بیشتر از دیروز.

 

باکی ندارم از هیچ کس و هر کس که تو را دارم

                                                          عزیز...

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط نیر تاجیک| |

کاش می دانستی دنیا با همه وسعتش بی تو جایی برای ماندن ندارد.اشک چشمانم هر شب سراغت را از کویر گونه هایم می گیرندای که دیدگانم از دل تنهایی تو الفبای اشک ریختن را آموخته اند و لحظه های گریانم با کوچ تو روان گشته اند؟چرا از کوچه دلتنگی هایم گذر نمی کنی و برای چشمان مانده به راهم دستی تکان نمی دهی؟بی تو قناریها خوش آواز نیستند و آسمان چشمانم همیشه بارانی است.بی تو من درختی خشکیده در پاییزم.

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط نیر تاجیک| |

تن تو ظهر تابستونو به يادم مياره      

رنگ چشماي تو بارونو به يادم مياره

وقتي نيستي زندگي فرقي با زندون نداره      

قهر تو تلخي زندونو به يادم مياره

من نيازم تو رو هر روز ديدنه

از لبت دوست دارم شنيدنه

تو بزرگي مث اون لحظه كه بارون ميزنه

تو همون خوني كه هر لحظه تو رگ‌هاي منه

تو مث خواب گل سرخي لطيفي مث خواب!

من همونم كه اگه بي تو باشه جون ميكنه!

من نيازم تو رو هر روز ديدنه

از لبت دوست دارم شنيدنه

تو مث وسوسه‌ي شكار يك شاپركي

تو مث شوق رها كردن يك بادبادكي

تو هميشه مث يك قصه پر از حادثه‌اي

تو مث شادي خواب كردن يك عروسكي

من نيازم تو رو هر روز ديدنه

از لبت دوست دارم شنيدنه

تو قشنگي مث شكلايي كه ابرا ميسازن

گلاي اطلسي از ديدن تو رنگ ميبازن

اگه مرداي تو قصه بدونن كه اينجايي

براي بردن تو با اسب بالدار ميتازن!

من نيازم تو رو هر روز ديدنه

از لبت دوست دارم شنيدنه

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط نیر تاجیک| |

نميدونم ، همزبونم كه كدوم حرف تو رو آزرد  

           يا كدوم ترانه من تو رو مثل گلي پژمرد

نميدونم ، نميدونم كه چي گفتم تو شنيدي      

           چه خطايي سر زد از من كه تو از من دل بريدي

اگه روزي تو نباشي ، بين ما راهي نباشه      

          نميدونم چي مي تونه كه برام مثل تو باشه

اگه روزي تو نباشي ، يا بري از من جدا شي    

        نميدونم تو مي توني عاشقي دوباره باشي

 اين پرنده دل من ، نمي تونه پر بگيره     

         تو رو مي خواد در كنارش بال و پر از سر بگيره

آخه حيف پر نگيره ، پشت ابرارو نبينه      

         حيف اينجا تك و تنها تو قفس بي كسي بشينه


نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط نیر تاجیک| |

   

             ای مظهر خوبی و وفا با یک سبد گل یاس وشاخه ای گل سرخ             

 

 

و قلبی آکنده از عشق
   

بدان که بهترین لحظات زندگیم لحظه با تو بودن است

 

 

ای سمبل خوبی و ای بهانه زیستن تا ابد دوستت دارم .

 


 


نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط نیر تاجیک| |

  علاقم به تو خيلي بيشتر شده
حالا روزگارم قشنگتر شده
از اون وقتيكه تو بامني حال من
ميبيني خودت خيلي بهتر شده
علاقم به تو خيلي بيشتر شده
ميدونم نميتوني دركم كني
ولي اينو يادت نره عشق من
ميميرم اگه روزي تركم كني
ميخوام لحظه لحظه به تو فكركنم
نميخوام كسي سد راهم بشه
نميخوام كسي جز تو پيشم بياد
به جز تو كسي تكيه گاهم بشه
منم كه ميميرم براي چشات منم
كه ميميرم واسه خنده هات
ميخوام بيشتر از اينم عاشق بشم
كمك كن بتونم بمونم باهات...

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط نیر تاجیک| |

کاش می دانستی رقص تنهایی من

به میان شب و روز همه از بهر چه بود

کاش می دانستی من بیگانه زخود

جرم تنهایی ام امروز همه عشق تو بود

در سکوت تلخ و ممتد من و تنهایی شب

وطنین آشنا و دگر نیست صدایی جز عشق

وهمین است که مرا می برد اینگونه به ژرفای رکود

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط نیر تاجیک| |

از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست

گرهم گله ای هست دگر حوصله ای نیست

سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم

هر لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست

دیری است كه از خانه خرابان جهانم

بر سقف فروریخته ام چلچله ای نیست

در حسرت دیدار تو آواره ترینم

هر جند كه تا منزل تو فاصله ای نیست

 

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط نیر تاجیک| |


گر چه مستيم و خرابيم چو شبهاي دگر

با زكن ساقي مجلس سرميناي دگر

امشبي را كه در آنيم غنيمت شمريم

شايد اي جان نرسيديم به فرداي دگر

مست مستم مشكن قدر خود اي پنجه غم

من به ميخانه‌ام امشب تو برو جاي دگر

چه به ميخانه چه محراب حرامم باشد

گر به‌جز عشق توام هست تمناي دگر

تا روم از پي يار دگري مي بايد

جز دل من دلي وجز تو دلاراي دگر

نشينده است گلي بوي تو اي غنچه ناز

بوده ام ورنه بسي همدم گلهاي دگر

تو سيه چشم چو آئي به تماشاي چمن

نگذاري به‌كسي چشم تماشاي دگر

باده پيش آر كه رفتند از اين مكتب راز

اوستادان و فزودند معماي دگر

اين قفس را نبود روزني اي مرغ پريش

آرزو ساخته بستان طرب زاي دگر

گر بهشتي است رخ تست نگارا كه در آن

مي توان كرد به هر لحظه تماشاي دگر

از تو زيبا صنم اينقدر جفا زيبا نيست

گيرم اين دل نتوان داد به‌زيباي دگر

مي‌ فروشان همه دانند عمادا كه بود

عاشقان را حرم و دير و كليساي دگر


نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط نیر تاجیک| |

قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم

جز به تو و به خوبیات به هیچ کسی خو نکنم

قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از این

اسم تو رو داد می زنم تا دم دمای آخرین

قطره به قطره خونم و یک جا به نامت می کنم

دلخوشیهای دنیا رو خودم به فالت می کنم

می برمت یک جای دور می شم واست سنگ صبور

برات یه کلبه می سازم پر از یک رنگی پر نور

روح و دل و جون و تنم، نذر نگاهت می کنم

دنیاها رو فدای اون چهره ماهت می کنم


نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط نیر تاجیک| |

 

اسمت را برای هميشه در قلبم ننوشته بودم

و عشقت را برای هميشه در دلم جای نداده بودم

ولی حالا که اين کارا کرده ام برای هميشه دوستت خواهم داشت

و هيچگاه و در هيچ مکانی از کاغذ و برگه قلبم حذف نکرده و نخواهد کرد

پس:

دوست دارم

دوست دارم يه عالمه

دوست دارم به وسعت يه آسمون به وسعت سيارمون

دوست دارم به خاطر مهربونيات؛به خاطر خودت

دوست دارم به خاطر وجودت

دوست دارم به خاطر همه هستیت و ......

راحتت کنم دوست دارم تا آخرين نفس

 

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط نیر تاجیک| |

تا وقتي كه تو هستي

تا لحظه اي كه ياد تو در خاطر من جاريست

تا زماني كه دستهاي گرمت همراه دستاي خسته اي منه

تا وقتي كه نگاهت تنها پناهگاه و تكيه گاه نگاه سرگردان منه

تا زماني كه تو همسفر جاده زندگي من هستي

تا وقتي كه شونه هاي تو امن ترين جاي دنياست براي من

من زنده هستم

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط نیر تاجیک| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت


صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد